جون بن حوی

جون بن حوی

بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعي از بني اسد بدن شريف جون غلام ابوذر غفاري را پيدا كردند در حال كه صورتش نوراني و بدنش معطر بود و سپس او را دفن كردند.

جون كسي بود كه..... اميرالمؤمنين عليه السلام او را به 150 دينار خريد و به ابوذر بخشيد. هنگامي كه ابوذر را به ربذه تبعيد كردند اين غلام براي كمك به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدينه مراجعت كرد و در خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبي عليه السلام و سپس به خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و همراه آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به كربلا آمد.

هنگامي كه جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسين عليه السلام آمد و براي ميدان رفتن و دفاع از حريم ولايت و امامت اجازه خواست، حضرت فرمودند:

در اين سفر به اميد عافيت و سلامتي همراه ما بودي! اكنون خويشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.

جون خود را بر قدم هاي مبارك امام حسين عليه السلام انداخت و بوسيد و گفت: اي پسر رسول خدا، هنگامي كه شما در راحتي و آسايش بوديد من كاسه ليس شما بودم، و حال كه به بلا گرفتار هستيد شما را رها كنم؟

جون با خود فكر كرد: من كجا و اين خاندان كجا؟! لذا عرضه داشت: آقاي من، بوي من بد است و شرافت خانوادگي ندارم و نيز رنگ من سياه است. يا ابا عبدالله لطف فرماييد مرا بهشتي نماييد تا بويم خوش گردد و شرافت خانوادگي به دست آورم و رو سفيد شوم. نه آقاي من از شما جدا نمي شوم تا خون سياه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون مي گفت و مي گريست به حدي كه امام حسين گريه كردند و اجازه دادند.

با آنكه جون پيرمردي 90 ساله بود ولي بچه ها در حرم با او انس فراواني داشتند او به كنار خيمه ها براي خداحافظي و طلب حلاليت آمد، كه صداي گريه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر يك را به زباني ساكت كرد و به خيمه ها فرستاد و مانند شيري غضبناك روي به آن قوم ناپاك كرد، او جنگ نماياني كرد تا آنكه اطراف او را گرفتند و زخم هاي فراواني به او وارد كردند هنگامي كه به روي زمين افتاد، امام حسين عليه السلام سر او را به دامن گرفتند و بلند بلند گريستند و دست مبارك بر سر و صورت جون كشيدند و فرمودند: «اللهم بيّض وجهه و طيّب ريحه و احشره مع محمد و آل محمد»

«بار الها رويش را سفيد و بويش را خوش فرما و با خاندان عصمت محشورش نما.»

از بركت دعاي حضرت روي غلام مانند ماه تمام درخشيدن گرفت و بوي عطر از وي به مشام رسيد چنانكه وقتي بدن او را بعد از ده روز پيدا كردند صورتش منور و بويش معطر بود.

 

منبع:http://mosafer53.blogfa.com

 

 

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:جون,امام حسین,امام حسن,ساعت 15:24 توسط مهدی |
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات